جمعه ۰۷ اردیبهشت ۰۳

زيرگذر زندگي:پاكي، يادت نره!

۱۵۷ بازديد

نويسنده : سيد محسن موسوي آملي ، صفحه 136

تبليغات، مخصوصاً تبليغات تلويزيوني، هميشه هم ... نيستند. گاهي وقت ها مي توان از آنها چيزهايي ياد گرفت. يا به عبارت ديگر، مي توان از تلويزيون و تبليغات آنچناني اش نيز گذري ساخت و زيرِگذرش نشست و چيزي آموخت و ره توشه راه كرده و در ادامه سفر زندگي، از آن بهره جست. اگر آدم، چشم هايش را خوب بشويد و جور ديگر ببيند، خيلي از مكان ها و زمان ها و صحنه ها مي تواند براي او درس زندگي باشد، حتّي تبليغات پفك و چيپس سركه نمكي.

دوستي مي گفت: هر وقت آن آقاي ... در صحنه تلويزيون ظاهر مي شود و تبليغات بستني را به نمايش مي گذارد و با نشان دادن علامت يادآوري مي كند كه يادآوري كنيد، پاك يادتان نرود، با خود مي گويم: اگر يك علامت و نشانه كوچك، لحظه به لحظه، ما را به فكر خريد و استفاده از بستني بكند، چرا ما با ايجاد علامتي، لحظه به لحظه، به خود يادآوري نكنيم كه «پاكي»، يادمان نرود.

بعد از ديدار با اين دوست خوب، در خلوتي، به حرف هاي او فكر كردم. زيرگذرِ دل خود نشستم و به سخنان نفْسِ نيك فرماي خود گوش سپردم كه مي گفت: بهترين و كوتاه ترين و امن ترين راه براي رسيدن به موفقيت در زندگي و دستيابي به اهداف عالي انسان، پاك بودن و پاك زندگي كردن است.

ناگهان ميهماني ناخوانده، با پاي برهنه، در صحبت محرمانه ما دويد و خود را نفْس بدفرماي، معرفي كرده و گفت: «اي بابا! اين حرف ها چيست؟ دنيا دو روز است. پس بايد در اين دو روزِ دنيا خوش بود واز لذّت هاي دنيايي، تا حدّ توان و امكان استفاده كرد، به قول معروف: به هر چمن كه رسيدي گلي بچين و برو. عزيزِ دل انگيز! شما جوانيد و جوان بايد جواني كند و خوش باشد.

شما چه قضاوت مي كنيد؟ كدام راه، درست است؟ راهي كه نفْس نيك فرماي، نمايانده است يا شيوه اي كه نفْسِ بدفرماي، پيش رو گذاشته است؟

به نظر شما، ايجاد يك تذكردهنده دروني يا بيروني، براي رسيدن به هدف، چه نقشي در دستيابي به موفّقيت ايفا مي كند؟

حتماً درباره مراقبت از نفس و پاسباني كردن از حرم دل و حفظ پاكي درون، چيزهايي شنيده ايد يا مطالبي خوانده ايد. مراقبت از خود و پاكي خويشتن بدون حضور تذكّردهنده اي دروني يا بيروني، امكان پذير نيست. اين تذكّردهنده ها هر چيزي مي توانند باشند، حتّي چيزهاي ساده و پيش پا افتاده.

در زمان صدارت اميركبير، ميرزا تقي خان فراهاني، در سلطنت ناصرالدين شاه، اصلاحات حكومتي، اقتصادي و مذهبي بسياري در كشور انجام داد. يكي از كارهاي او منع استعمال مسكرات بوده كه بدون بستن فروشگاه هاي مشروب فروشي و مهر كردن آلات و ... نوشيدن آن را ممنوع كرده بود و همه، خود را به رعايت اين دستور، ملزم مي ديدند.

ميرزا نصرالله فراهاني مي گويد: «من مُشرف آشپزخانه سلطنتي بودم. يكي از رفقا، شبي مرا به منزلش دعوت كرد. جمعي از رفقاي اهل مشروب هم بودند. وارد مجلس كه شدم، صاحب خانه با اشاره، مرا به اتاق ديگري فرستاد. در اتاق، هيچ كس نبود و بساط شراب، از هر حيث فراهم و آماده بود. من مدّتي با حسرت، به اين خلوتِ بي مدّعي و سفره بي انتظار نگريستم، ولي جرئت نكردم لب به چيزي بزنم. از آن اتاق، لب خشك بيرون آمدم. سايرين هم - چه آنها كه قبل از من آمده بودند و چه آنها كه بعد رسيدند - مثل من رفتار كرده بودند».

آقاي موسي رئيس از قول پدرش محمّد حسنخان نيز مي گويد: «سرتيپي، از رفقاي من بود كه خيلي به شُرب خمر، عادت داشت. بعد از ممنوع شدن شُرب مسكر، روزي ملاقاتش كردم. پرسيدم: وضع عادت تو با اين ممنوعيت چگونه است؟ گفت: كراراً قصد كرده ام دمي به خمره بزنم و لبي تر كنم، ولي هر وقت در صندوق خانه منزلم، گيلاس را پر كردم، صورت اميركبير را در آن ديده و از ترس، خالي اش كرده ام».

گر چه نقل هاي تاريخي بالا، نشان از ترسِ افراد از عاقبت دنيوي گناه و پليدي دارد، ولي مي توان از آن استفاده كرد كه هر انساني بايد هنگام انجام دادن گناه يا فراهم شدن مقدمات آن، خداوند را مراقب اعمال و رفتار خود ببيند و فرامين و رهنمودهاي پيشوايان ديني را پيش رو قرار دهد و پاك بودن را به خود يادآوري كند.

پس! اي دوستان همنشين در زيرِگذر زندگي!

اين پاكي خدادادي و سرمايه پاكي جواني را پاس بداريم و با يادآوري پياپي به خود كه: «بايد پاك زيست تا در زمره پاكان بود»، اينده اي روشن، پاك و پر از موفّقيت و پيروزي دوسرايي را براي خود بسازيم و هر روز با خود زمزمه كنيم كه:

در جواني پاك بودن شيوه پيغمبر است

ورنه هر گبري به پيري مي شود پرهيزگار!

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.